«هر رويايي يك مكتوب است، و بسياري مكتوبها چيزي جز يك رويا نيستند.» (اومبرتو اكو)
در برنامهی تلویزیونی اخیر یک نکته جالب توجهتر بود: توهین به مفهوم مقدسی به نام «انقلاب». در سرتاسر این سه دهه که از استقرار نظام جمهوری اسلامی گذشته «انقلاب» و تمام ترکیباتاش تقدسی خدشهناپذیر داشتهاند و موهنترین صفتی که میشد به یک آدم یا عقیده نیست داد «ضدانقلاب» بود. اما اوضاع انگار عوض شده: راوی برنامه از «ویروس» انقلاب و ضرورت از بین بردن آن سخن میگوید! معلوم نیست نظامی که خود با یک «انقلاب» عظیم عمومی به قدرت رسیده چرا تا به این حد این مفهوم را تحقیر میکند؟ انگار نه انگار که الان سال 1386 و اوج اقتدار جمهوری اسلامی است، انگار سی سال قبل است و یک نظام غیرانقلابی در مورد نقشههای شوم عناصر انقلابی به شهرونداناش هشدار میدهد.
«هندی اهل بحث» را من در چهارراهی در نویدا، نزدیک دهلی، از پسرک دستفروشی خریدم که نسخههای غیراریژینال کتابهای پرفروش را میفروخت. کتاب سن، در کنار «لولیتاخوانی در تهران» آذر نفیسی و چند اثر دیگر، در فهرست آثار پرفروش بود و تکثیر غیرقانونی کتابها هم بازار خود را داشت. کتاب را به یک چهارم قیمت اصلی خریدم و تازه ریکشارانمان معتقد بود آن پسر گرانفروشی کرده: خب، این کتابی بود که «هیندوستان تایمز» خواندن آن را برای تمام هندیها واجب اعلام کرده بود!
لولي عزيز، خواستم بگويم خيلي هم خوشحال نباش. بلند شو، خودت را در آينهي قدي نگاه كن: ببين چهقدر كوچك شدي تا توانستي در آن قاب تلويزيوني جا بگيري. و يك خواهش: لطفا" ديگر دربارهي احمدينژاد و اوضاع افتضاح اجتماعي و ... ننويس. نه اين كه من به تو حق ندهم، تو خودت اين حق را از خودت گرفتي. خب، آدم در ازاي چيزي كه به دست ميآورد چيزي هم از دست ميدهد. راستي قدر و قيمتات اين بود؟
دیشب نزدیک خانه دیدم ترافیک سنگینی درست شده، جمعیت انبوهی جلوی مغازهای صف کشیدهاند و غوغای شادی و غریو قهقهه از همه سو به گوش میرسد: آیسپکفروشی افتتاح شده بود!