عنوان خود را جار زدن كاري است كه انگيزهاش را هميشه يك «ديگري» منتقم مهيا ميكند، براي ورود به گفتمان او، براي بحث كردن با او، براي آن كه هويتي را در سخن او براي خود پيدا كنيم: «تو فلانكاره اي»، «بله، من فلانكاره ام». در نهايت اين عنوان اهميتي ندارد، آنچه جامعه تاب نميآورد اين است كه آنچه من هستم ... هيچچيز نباشد، يا به بيان دقيقتر، آن چيزي كه من هستم علنن همچون چيزي ناپايدار، قابلابطال، بياهميت، بيماهيت، و خلاصه نامربوط جلوه كند. همين كه بگوييد «من ... ام» از مصونيت اجتماعي برخوردار خواهيد شد.
رولان بارت – مروري بر رمان «شگردها» اثر رنو كامو
هر بامداد، آهويي از خواب بر ميخيزد
ميداند از تندترين شير بايد تندتر بدود،
وگرنه كشته خواهد شد.
هر بامداد، شيري از خواب بر ميخيزد
ميداند از كندترين آهو بايد تندتر بدود،
وگرنه از گشنگي خواهد مرد.
فرقي ندارد آهو باشي يا شير،
آفتاب كه بر ميآيد آمادهي دويدن باش.