این حسی است که مدتها دارم، و حالا بیش از همیشه احساساش میکنم – نه کینتوزی، نه نفرت، نه سرخوردگی، نه آسودگی، فقط بیتفاوتی، فقط و فقط بیزاری.
بیماری منشی هایدگری دارد، هستی آسودهات را اسیر اضطراب میکند، شفافیت را از هستی میگیرد، تیرهاش میکند تا وادارت کند روشنتر ببینیاش.