----->

نوشتن
:: صفحه‌ی اصلی ::
بايگانی ماهانه
October 2005
November 2005
December 2005
January 2006
February 2006
March 2006
April 2006
May 2006
June 2006
July 2006
August 2006
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
June 2007
July 2007
August 2007
September 2007
December 2007
January 2008
April 2008

Tuesday, January 31, 2006
7 پست پينگي
من نمي­دانم اين اقبال عمومي به آثار نويسندگان زن از كجا مي­آيد؛ فقط اين را مي­دانم كه شكوفايي ادبيات زنانه يك چيز است و فراگيري ادبيات زنان چيزي ديگر؛ خب، اين فراگيري در اين سال­ها در ايران هم موضوع مهمي براي بررسي است. الان رماني از يك خانم خانه­دار و بدون هرگونه سابقه يا تجربه­ي ادبي براي بررسي رسيده، دقيقن 1771 صفحه!
حالا اين نكته­پراني از چه بابت بود؟ از اين بابت كه الان ديدم مثل اين كه آقاپينگي مورد كم آورده و دوباره ما را پينگيده، گفتم اين را بنويسم كه خيلي هم از من دست عصباني نشويد. يك خواهش هم دارم: فيلترشكن من (همين كه از جمهوري چك بوده) كار نمي­كند، شما مي­دانيد مشكل­اش چيست؟ بهترش را سراغ داريد؟


Saturday, January 28, 2006
7 این چند روز
بعضی­ اوقات آن­قدر اسیر اخبار و اطلاعات می­شویم که فراموش می­کنیم بدون آن­ها هم می­شود سر کرد، مثل همین یک هفته که من از این فضا دور بودم. امروز که سری به دنیای نت زدم کل گشت­وگذارم یک ساعت هم طول نکشید. بیش­تر اخبار فرهنگی راجع به جشنواره­ی سینما است و من هم مدت­ها است که انگیزه و علاقه­ام را به سینما، از نوع ایرانی­اش، از دست داده­ام – بعد از فارغ­التحصیلی از دانشکده­ی کذایی به گمان­ام دو بار هم سینما نرفته­ام!
بحث ابتذال هم که ختم به خیر شد و ظاهرن نیازی به ادامه ندارد؛ فقط این اواخر یکی دو کامنت از باب مکالمه با آقای علیرضا دوستدار رد و بدل شد اما هرچه فکر کردم راهی برای بسط دادن بحث­ام با او پیدا نکردم. چرا؟ چون احتمالن حرف هم را اصلن نمی­فهمیم. خب، آقای دوستدار خودش را، در یک تعریف موجز و منسجم، «مارکسیست اسلام­گرای نسبی­گرای رادیکال» معرفی کرده: اگر این تعابیر را در بستر متون او معنا کنم، من هیج­کدام از این­ها نیستم. با این فاصله حرف­مان اصلن به گوش هم نمی­رسد.
پیروزی حماس در انتخابات فلسطین بحث روز است، حرف­وحدیث­ها هم اتفاقن بسیار. من هم حوصله کنم مطلبی به این بهانه می­نویسم. فعلن باز هم نوشته­های زیدآبادی (یکی سرمقاله­ی شرق و دیگری در بی­بی­سی) حرف­های زیادی برای گفتن دارد.
درباره­ی برنامه­های اخیر «برره» (چهارشنبه و پنج­شنبه) هم یکی دو نکته به ذهن­ام رسید که باید بنویسم.


Wednesday, January 18, 2006
7 عسرت اندیشه
ماه گذشته بعد یک سال دوباره برای سخنرانی به دانشکده­ی هنرهای زیبا رفتم. سال قبل در چنان روزهایی در حضور دانشجویان مشتاقی حرف زدم که در برنامه­ی چندروزه­ی مرور آثار کیارستمی و تجلیل از او شرکت کرده بودند و البته احتمالن مثل آقای کارگردان از حرف­های من (آن هم بعد از نمایش فیلم «ده» که از دید من مزخرف محض بود، بعد از حرف­های رامین جهانبگلو که مصروف ستایش پرشوری از سینما شد) سر در نیاوردند، و با این همه استقبال و علاقه­شان تماشایی بود. حالا بعد یک سال باید دوباره برای همان­ها، دانشجویانی این بار بی­انگیزه و بی­اشتیاق، صحبت می­کردم که برای رفع تکلیف درسی پای حرف­های من می­نشستند: نمی­دانم چه درسی را به­شکل سمیناری برگزار می­کردند، دو هفته قبل از من بابک احمدی درباره­ی مدرنیسم برای­شان حرف زده بود و من هم طبعن باید درباره­ی پسامدرنیسم حرف می­زدم. عنوان بحث­ام «پسامدرنیته و ناپدیدی هنر» بود – هرچند اگر به خواست خودم بود، می­خواستم منحصرن در باب «ناکامی­های پسامدرن» حرف بزنم.
امروز دوباره به حرف­هایی که آن روز زدم فکر می­کردم، به این که چه­قدر از پسامدرن­ها و اوضاع پسامدرن انتقاد کرده بودم ... برای خودم هم تعجب­آور بود که آن حرف­ها را من زده­ام. فکر کردم در این یکی دو ساله چه­قدر تغییر کرده­ام، چه­قدر دیدگاه­ام نسبت به اوضاع عوض شده، چه­قدر به هم ریخته ام: کم­تر کتاب می­خوانم، ترجمه­ را بی­انگیزه، برای امرار معاش، انجام می­دهم، داستان را دائم به تعویق می­اندازم، مقالاتی می­خواهم بنویسم که نمی­نویسم، و ... . شاید هم طبیعی است، اوضاع فرهنگی نویدبخش نیست – نه کتاب آن­چنانی منتشر می­شود، نه نشریه­یی چنان که باید بررسی می­کند، نه خواننده­ی چندانی می­خواند: نه بحثی هست و نه انگیزه و امکانی برای بحث؛ همه­ خسته ایم و من هم روز به روز بدبین­تر ­می­شوم.
با این حال، بازی بیهوده­یی هست که این روزها، و ماه­ها، سخت سرگرم­ام کرده: پسامدرنیته را از منظر پسا – مدرنیته دیدن، رفتن «به­سوی نقد پسامدرن­ها از موضع پسا - مدرن» است – موضعی که مناسبت مشخصی هم با احوال ایرانی ما داشته باشد ...


Monday, January 16, 2006
7 همین است دیگر
امروز یک مجله­ی بررسی کتاب انگلیسی را نگاه می­کردم؛ اشتباه نکرده باشم، تیراژش یک میلیون نسخه بود.


Thursday, January 12, 2006
7 فصل سرد
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد ...


Friday, January 06, 2006
7 اعترافات
اعتراف ­کنم: ماه­ها است کتابی را کامل نخوانده­ام! بعد مدت­­ها، با همه­ی بی­انگیزگی و به­ناچار (بابت کاری که می­کنم)، "اعترافات" روسو را دست گرفتم و دارم می­خوانم. آهسته می­خوانم اما نه بی­احساس: از خواندن­اش به­شدت لذت می­برم: روسو است دیگر – ترجمه­اش هم رسا است و مثل اصل­اش زیبا. راستی چرا خاطرات اغلب این­گونه خواندنی است؟


Tuesday, January 03, 2006
7 کار
"باید کار کرد، اگر نه از روی انگیزه، دست­کم از سر یأس. هرچه باشد، کار کردن از بطالت ملال­آورتر نیست." (بودلر)


Monday, January 02, 2006
7 تفاوت و تكرار
من از تفاخر تلويحي در اصطلاح "تفاوت" خوش­ام نمي­آيد، خودم را هم نويسنده­يي "متفاوت" نمي­دانم. با اين حال،‌ به درخواست دوستي در انجمن مطالعات ادبيات داستاني متفاوت (واو)، بايد مطلبي مي­نوشتم در باب ادبيات متفاوت. متن مجملي نوشتم، تنها تا نشان دهم به­عنوان نويسنده ادبيات را اصالتن متفاوت مي­دانم. براي من ادبيات اين است: تجربه­يي تصادفي / تكرارناشدني.



:: صفحه‌ی اصلی ::